دارالتبلیغ اسلامی
در خصوص دارالتبلیغ اسلامی و چگونگی شکل گیری آن، بهترین ِ مطالب، سخنرانی مؤسس آن یعنی مرجع اعلی و فقید شیعه حضرت آیت الله العظمی سید محمد کاظم شریعتمداری رحمت الله علیه در روز افتتاح آن موسسه می باشد، با این حال آنچه دیگر بزرگان در این خصوص آورده ند را نیز می آوریم:
در بیان مرحوم آیت الله علی دوانی:
راجع به دارالتبلیغ اسلامی که توسط آیت الله شریعتمداری تأسیس و اداره می شده است، به قدری سخن بسیار است که اگر همه آنها را جمع کنند، خود کتابی خواهد شد. مایه کمال تأسف است که تمام آن اظهارنظر ها یا از روی بی اطلاع و یا ناشی از رقابت و حسادت بوده است. اینک عین واقع را آنطور که بوده و من خود شاهد عینی هستم و عمده فعالیت های اولیه آن را هم به عهده داشته ام در اینجا می آورم و خدا را هم بر گفته ام – مانند موارد دیگر این کتاب و کتاب های دیگرم – گواه می گیرم و آن این است که برای ثبت در تاریخ می نویسم. والله علی مانقول وکیل.
از سالها پیش، حتی قبل از تأسیس مجله مکتب اسلام در سال 1337 ما عده ای بودیم که درباره تحولاتی در حوزه به مناسبت ها مذاکره می کردیم. بیشتر خودم من بودم که آنها را مطرح می کردم و می گفتم که در نجف که بودیم کسی در حوزه به فکر حفظ جوانان و ایجاد تسهیلاتی برای آنان نبود، از وعظ و تبلیغ و آشنا ساختن فضلای حوزه برای نویسندگی و تحقیق خبری نبود، در اینجا هم نباید باشد؟ نباید هماهنگ با سیر زمان گام برداشت؟ تا کی باید چنین باشیم ؟ آیا دستگاه پاپ و نظام روحانیت مسیحی هم، چنین است ؟ آیا الازهر مصر هم، چنین است ؟ ما از آنها اطلاعی داریم ؟ نباید خبر بگیریم که آنها چه می کنند و ما باید چه کنیم ؟
پس از تاسیس مجله مکتب اسلام ما این فکر را بیشتر دنبال کردیم و در هر فرصت درباره آن سخن می گفتیم و بیشتر هم من آن را تکرار می کردم در حالی که بسیاری از رفقا مایوس بودند و آن اوضاع و شرایط آن را غیر عملی می دانستند. چند باری هم که مرحوم آقای فلسفی به قم آمده بودند، موضوع را با ایشان در میان گذاشتیم و ایشان ضمن تایید آن می گفت: اول باید با رئیس حوزه آیت الله بروجردی در میان گذاشت.
روزی مرحوم آقای فلسفیدر قم به من و رفقای مجله مکتب اسلام گفت: دیروز نزد آیت الله بروجردی بودم و راجه به تاسیس مدرسه وعظ و خطابه، ضمن مطالبی به ایشان گفتم: ملاحظه فرمودید حوزه مجله خوبی دارد، حال اگر مصلحت بدانید قدمی دیگر بردارید. ایشان هم دستوری داده اند، فردا اول خیابان صفائیه در منل حاج آقا مهدی حائری جمع باشید تا به اطلاع برسانم.
به دستور آقای فلسفی، حاج آقا مهدی حائری که مردی فخردوست بود عده ای غیر از ما را هم دعوت کرده بود، از جمله آذری قمی، شیخ اکبر رفسنجانی و چند نفر دیگر. آیت الله شریعتمداری هم دعوت بود. مرحوم آقای فلسفی در آن جلسه گفت: ” خدمت آقا بودم، گفتم رفقای مکتب اسلام گفته اند و نظر من هم همین است، حال که مجله مکتب اسلام تاسیس شده و به خوبی عمل کرده و منتشر می شود و حضرت آیت الله هم تائید کرده اند، خوب است قدم دوم را هم برداریم. منتها خواسته اند اول نظر حضرتعالی و موافقت شما ار بدانند و آن تاسیس مدرسه ای است که در آن مبلغ تربیت شود تا بتوانند هماهنگ با سیر زمان و اوضواع روز در داخل و خارج تبلیغ کنند. باید دروسی خاص در آن تدریس شود و زبان عربی، انگلیسی و اگر بشود زبان اردو هم که صد و پنجاه میلیون نفر با آن تکلم می کنند و در پاکستان و هدوستان و آفریقا شیعیان متکلم به آن هستند و نیاز به مبلغ دارند، جزو برنامه باشد.”
آیت الله بروجردی فرمودند:” فکر خوبی است. شما، آقایان مکتب اسلام و عده دیگر را بخواهید و بدون سر و صدا موضوع را با آنها در میان بگذارید و در اطراف آن مذاکره کنید. وقتی مقدمات کار و برنامه درس ها درست شد، به اطلاع من برسانید تا بعد از اینکه موافقت کردم، به اطلاع عموم برسد.”
حال همه شما جمع هستید، نظر بدهید. اگر بقیه کارها روبراه شد، فن خطابه را هم من به عهده میگیرم. هفته ای یک روز از تهران می آیم و اصول فن خطابه را تدریس می کنم.
جلسه یکی دو ساعت طول کشید و هر کس نظری داشت، ابراز کرد. مرحوم آقای فلسفی گفت: ” تا آیت الله بروجردی موافقت نکرده است نباید موضوع در خارج منعکس شود که ایشان ناراحت می شوند و شاید اصل موضوع منتفی شود.”
چون مجله مکتب اسلام زیر نظر آیت الله شریعتمداری و ریاست عالیه آن را او به عهده گرفته بود، بنا شد آن کار نیز به همان صورت برنامه ریزی شود و به اطلاع آیت الله بروجردی برسد.
در بیان مرحوم محمد تقی انصاریان خوانساری:
روز عید سعید غدیر، عید ولایت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام، شهر مذهبی قم، شاهد صحنه هیجان انگیزی بود. جمعی از علما و فضلا و محصلین علوم دینی و عده کثیری از طبقات مختلغ مردم مسلمان قم و سایر شهرستان ها که به مناسبت این عید سعید به قم آمده بودند در زمین وسیعی که برای ساختمان یک موسسه عظیم دینی برای تربیت مبلغین اسلامی دارالتبلیغ در نظر گرفته شده بود، گرد آمده بودند.
درست ساعت چهار بعد از ظهر، بلندگو ورود حضرت آیت الله شریعتمداری را اعلام کرد، قبلا دانشمند محترم جناب آقای دوانی شرحی پیرامون اهمیت روز تاریخی غدیر و مناسبت انجام این رسالت تبلیغی به وسیله پیامبر اسلام صل الله علیه و آله در سرزمین غدیر با روز شروع ساختمان این بنای مقدس تبلیغی ایراد نمود، سپس حضرت آیت الله شریعتمداری در میان شور و هیجان زائد الوصف حضار بیاناتی ایراد فرمودند:
وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ
عصر ما عصر عجیبی است. تمام مسلمانان و مبلغین در تمام اعصار تکالیف شرعی خاصی داشته اند و هیچ وقت جایز نبوده که به غفلت بگذرانند، ولی عصر ما خصوصیتی دارد که تکلیف علما را سنگین تر کرده است و بالطبع تکلف مسلمانان هم بالنسبه سنگین تر است.
و پس از شرحی راجع به وجود فقها و علمای بزرگی که داشته ایم و در زمان خود انجام وظیفه کرده اند و مدارسی که در قم برای پرورش فقیه و مجتهد است، گفت :
ولی چیزی که جایش خالی است و مدت هاست که بین علمای اسلام و بزرگان صحبت شده و می شود حتی مکرر با مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه در این بابا صحبت هایی شده بود، موضوع دارالتبلیغ برای تربیت مبلغین شایسته برای داخله و خارجه است، ولی چون شرایط تاکنون فراهم نبود در اقدام آن تاخیر می شد …
در یاد دارم و شاید بعضی از آقایانی که در اینجا تشریف دارند هم اطلاع داشته باشند، چند سال پیش که آیت الله بروجردی حیات داشتند، از حقیر مُبلِغی برای خارج خواستند. در آنجا وجود مُبلّغ خیلی ضرورت داشت. یکی از تجار حاضر شد تمام مخارج او را که ماهی پنج هزار تومان بود به عهده بگیرد، ولی ما هرچه گشتیم و هرکاری کردیم شخصی که جامع الشرایط آن محل باشد، کمتر پیدا کردیم و تا امروز هم مُبلّغی به آنجا اعزام نشده است، در صورتی که فرق باطله و منحرف هرکجا زمینه ای پیدا کنند، کسانی را می فرستند و عده ای را گمراه می کنند …
ادامه بیان مرحوم آیت الله علی دوانی:
یکی دو ماه از اجاره کردن زمین وقفی نگذشته بود که روزی در چاپخانه حکمت مشغول غلطگیری فرمهای یکی از کتابهایم بودم، شنیدم بچههای حروف چین به هم میگفتند کامکار رئیس آگاهی شهربانی قم میخواهد مهمانخانه ارم را بخرد و دولت آن را سینما کند و به همدیگر مژده میدادند که بالاخره قم هم سینما خواهد داشت و چه جای خوبی !
وقتی گفتگوی بچههای حروف چین را شنیدم از موسوی حروف چین پرسیدم موضوع چیست گفت دولت میخواهد آن را بخرد و به صورت یک سینمای آبرومند درآورد.
از چاپخانه آمدم بیرون و رفتم خانه، به آقای شریعتمداری تلفن کردم و گفتم کار لازمی دارم، ولو دیر است باید خدمتتان برسم. ساعت ۱۰ شب بود که ایشان را ملاقات کردم و گفتم در چاپخانه حکمت این خبر را شنیدم، آقا فرمودند که راست است ؟ و یقین دارید ؟ گفتم تلفن کنید به حاج آقا محمد آقازاده که یک شریک آن است و سوال کنید اگر راست است فوراً باید وارد کار شوید و الا نه تنها به این زودی دارالتبلیغ در زمین وقفی که کلنگ زدهاید ساخته نخواهد شد، بلکه این محل آماده به این خوبی هم از دست میرود و یک عمر پشیمانی آن برای اسلام و مسلمین باقی خواهد ماند. ایشان گفتند: چرا برای اسلام و مسلمین ؟! گفتم اینکه عرض کردم برای اسلام و مسلمین، به خاطر این است که اولاً مهمانخانه ارم در میدان ارم یعنی در بهترین نقطه قم واقع است، ثانیا در کنار کوچه آقازاده است که راه آمد و شد حضرت عالی، آیت الله محقق داماد و آیت الله آملی است به علاوه درس فلسفه آقای طباطبایی و درس آقای خمینی که صبح و عصر در مسجد سلماسی منعقد است آخر کوچه آقازاده است، اخیراً هم که دیدهاید از توی حیاط مهمانخانه دری به طرف کوچه آقازاده باز کردهاند و قبل از تعطیلی آن بعضی شبها مردان و زنان کارمند ادارات صندلی میزدند پشت میزی روبروی کوچه و بستنی میخوردند و بلند بلند صحبت میکردند و قاه قاه میخندیدند و کاملا پیدا بود که می خواستند نسبت به علما هتک احترام کنند که از طرف شما آقایان اعتراض شده بود و احتمالاً حاج آقا محمد آقازاده که مذهبی است و به شما ارادت دارد، باعث تعطیلی آن شده است. و افزودم صریحا به شما عرض کنم اگر مهمانخانه به صورت سینما درآید با موقعیتی که دارد چنان اراذل و اوباش به این میدان برای رفتن به آن به سینما هجوم بیاورند و رفته رفته هم دیگران در این میدان سر و صدا راه بیاندازند که دیگر نه شما آقایان بتوانید از این محدوده بگذرید و نه مردم بتوانند به نزد شما بیایند. آقای شریعتمداری گفت فردا از آقای آقازاده سوال میکنم.
شب بعد که رفتم منزل ایشان گفت: بله همین طور است که شنیده اید. چون میان این دو شریک و مالکان میهمانخانه که آقازاده و شخصی به نام بروجردی شکرآب شده، مدتی است مهمانخانه تعطیل و در آن بسته شده و کامکار به شرکا گفته است دنبال آن هستیم یک قمی متمکن که اهل این کار باشد پیدا کنیم و پیشقدم شود و آن را برای سینما بخرد.
گفتم: حال که چنین است دیگر تأخیر جا ندارد حتماً دست به کار شوید و یک لحظه معطل نکنید. گفت: اولاً، ما در آن زمین وقفی که کلنگ زده ایم برایمان حرف در آورده اند. اگر آن را تبدیل به این محل کنیم، دیگر چه خواهند گفت؟ ثانیاً پول آن را که شاید بیش از یک میلیون تومان باشد از کجا بیاوریم؟ تقریباً سیصد هزار تومان تا حال پول جمع شده بقیه چه خواهد شد؟ مالکان میهمانخانه هم اگر حاضر باشند میخواهند ملک خود را
بفروشند و پول بدست آورند.
گفتم راهش این است که آقایان هیئت مالی مکتب اسلام در تهران پول را قرض بدهند و بعد به مرور ایام که پول جمع شد طلب آنها پرداخت شود و به شما عرض کنم اگر اعلام شود که میهمانخانه را خریده اید و بقیه پول آن مانده است، مردم زودتر پول می دهند. آقای شریعتمداری گفت: پس اولاً موضوع را با آقای مکارم و آقای سبحانی هم در میان بگذارید ببینید آنها چه میگویند و بعد که توافق حاصل شد خود شما بروید تهران و موضوع را در جلسه هیئت مالی مطرح کنید. من هم به آنها تلفن می کنم.
روز بعد موضوع را به آقایان مکارم و سبحانی که هر سه بازمانده هیئت ده نفره علمی مجله مکتب اسلام بودند، گفتم، هر دو گفتند: میهمانخانه ارم؟ گفتم بله، گفتند هنوز هیچی نشده این همه سر و صدا بلند شده، گفتم: اگر اینجا را سینما کردند میدانید دیگر مردم قم آمادگی برای سخنهای انقلابی و مخالفت با دولت نخواهند داشت و کوچه آقازاده که محل آمد و رفت مراجع است به چه صورتی در می آید؟ نسل سینمارو آن هم در قم که سینما ندیده اند دیگر گوش به سخنان مراجع در مخالفت با دولت میدهند؟ و افزودم حالا شما بیایید نگاه کنید ببینیم نظرتان چیست، بعد به آقای شریعتمداری بگویم. بقیه به عهده من است.
آقایان مکارم و سبحانی با تردید و دو دلی آمدند دیدند. آقای مکارم گفت: اولاً درخت های طرف خیابان فاطمی حجرات طبقه پایین را تاریک کرده و ثانیاً، من سر حرفم هستم جای بسیار خوبی است اما عکس العمل آن هم بسیار حاد است. رفتم جریان را به آقای شریعتمداری گفتم و افزودم که آقایان مکارم و سبحانی می ترسند، ولی نباید فرصت را از دست داد، آقای شریعتمداری گفت حالا چه کنیم؟ گفتم: همان طور که فرمودید میروم تهران و موضوع را به آقایان هیئت مالی میگویم. شما هم تلفن و سفارش کنید بلکه این کار عملی شود و فرصت از دست نرود که بعد پشیمانی سودی ندارم.
روز بعد رفتم تهران و در جلسه هیئت مالی که همه در خانه یکی از آنها جمع شده بودند. موضوع را نقل کردم گفتم یقین بدانید پولی که به مرور ایام جمع می شود کفاف بنای ساختمان در زمین موقوفه را نمیدهد و سالها طول میکشد تا آنجا ساخته شود و تازه مساحت آن زمین و جای آن کجا و میهمانخانه ارم که کاملاً آماده و در بهترین نقطه قم است کجا؟
اکثریت آقایان راضی شدند و گفتند زحمت هم کم میشود و کار چند سال با یک هفته تمام خواهد شد. شاید جلسه دو سه ساعت طول کشید، بنا شد آقایان بیایند قم و مالکین میهمانخانه یعنی حاج آقا محمد آقازاده و آقای بروجردی را در خانه آقای شریعتمداری جمع کنند و درباره خرید میهمانخانه مذاکره نمایند و اگر شد فی المجلس مسئله خريد آن و نظر به اهمیت موضوع، تمام شود.
نمی دانم در همان یک مجلس یا در یکی دو جلسه دیگر بود که کار تمام شد. گفتند: چون هر دو شریک بر سر لج افتاده بودند و از طرفی هم نمیخواستند ملک آنها سینما شود، همین که شنیدند پای یک مرجع تقلید در کار است و بنا هم یک مرکز دینی خواهد شد، حاضر به فروش شدند و هزینه آن را یک میلیون تومان اعلام داشتند. بعد از گفتگویی حاضر شدند که صد یا دویست هزار تومان آن را هر دو یا آقازاده به تنهایی از باب سهم امام قبول کند و معامله در هشتصد یا نهصد هزار تومان انجام گیرد.
تمامی کسانی که از این ساختمان آبرومند دیدن کرده اند معترفند که نظر لطفی از طرف خداوند متعال و توجه خاصی از ناحیه حضرت بقية الله اروحنا فداه، در کار بوده که چنین محل آبرومند و مجهزی با این مبلغ برای دارالتبلیغ میسر شده است. امیدواریم این طلیعه ای از عنایات خاص خداوند و توجهات آن حضرت در مورد این خدمت مقدس و بزرگ اسلامی بوده باشد.
تعداد ۱۲۵ نفر از آقایان محصلین و فضلای علوم دینیه پس از ثبت نام و احراز شرائط لازمه در امتحان ورودی دوره اول و تعداد ۱۴۵ نفر در امتحانات ورودی دوره دوم شرکت گردند. امتحانات شفاهی از این عده آقایان در خلال دو ماه تقریباً صورت گرفت و امتحانات کتبی در چند جلسه انجام یافت شروع برنامه درسی به خواست خدا پس از روشن شدن نتیجه امتحانات خواهد بود. البته قبلاً بنا بود تعداد کمتری از محصلین در دار التبليغ شرکت نمایند ولی بر اثر استقبال فضلا و طلاب علوم دینی بر این تعداد افزوده شد. ما از عموم افراد با ایمانی که در راه این هدف مقدس و عالی کمکهای مادی یا معنوی کرده اند صمیمانه تشکر میکنیم و از عموم مسلمانان بیدار و علاقه مند به عظمت اسلام انتظار داریم که در پرداخت باقی مانده اقساط ساختمان دار التبلیغ شرکت کنند و از این طریق باقیات صالحات پر ارزشی برای خود بگذارند و افتخاری بر افتخارات خود بیفزایند.
در جلسات متعدد صورت دروسی که باید در دارالتبلیغ تدریس شود و استادان هر درس تنظیم شد و سرانجام یکی دو ماه بعد شروع به کار کرد، زبان انگلیسی هم جزو برنامه بود و تدریس می شد، مکالمه عربی و زبان اردو هم جزو برنامه بود که به موقع انجام گیرد. آقایان مکارم و سبحانی و شبیری زنجانی و من هر کدام تدریس یک یا چند درس را بر عهده داشتیم بقیه استادان از تهران می آمدند. دروس محصلین که بعدها تا ۱۵۰ نفر رسید دو دوره بود از مرحوم آقای فلسفی خواستیم طبق وعده هفته ای یک بار بیایند و فن خطابه را تدریس کنند و هم نظری و هم سمعی و بصری باشد ولی چون سر و صدا بالا گرفته بود احتیاط کرد و موکول به وقت مناسب نمود، ناچار صدر بلاغی تدریس تاریخ اسلام و فن خطابه را بر عهده گرفت. من اصرار داشتم برای جمعی از محصلین که ذوق نویسندگی داشته باشند درسی به نام فن نویسندگی بگذارند. این درس را من برای دوره اول و آقای مکارم برای دوره دوم تدریس کردیم. بعدها استاد شهید مطهری تدریس فلسفه داشت و تا اوائل پیروزی انقلاب آن را ادامه داد.
شهید مطهری گفت: من هم به حاج آقا روح الله نوشته ام که من در دارالتبلیغ تدریس دارم شما گوش به این اشخاص ندهید که همه حرفها بیهوده است. از طرفی هم جمعی از بزرگان مانند علامه طباطبائی، آیت الله حاج آقا مرتضی حائری آیت الله حاج سید علی بهبهانی به آنجا آمد و رفت داشتند.
آیت الله خویی هم در پاسخ سوالی که از ایشان شده بود، نوشته بود آیت الله شریعتمداری مرد بزرگی است و با علم و اطلاع دست به این کار زده است اعتراض به ایشان روا نیست.
علامه طباطبایی مرتب مقاله به مکتب اسلام میداد و بعضی روزها و شبها هم به دارالتبلیغ می آمد. برادر ایشان مرحوم آقا سید محمد حسن الهی نیز که عالمی ربانی و مردی فیلسوف بود و گمنام زیست و گمنام رفت در دارالتبلیغ درس فلسفه داشت. آیت الله حائری بارها می گفت من مخصوصاً بعضی روزها به دارالتبلیغ آمد و رفت میکنم که طلبه های مخالف ببینند و کمتر سر و صدا راه بندازند ولی همه اینها بی اثر بود. امام موسی صدر هم در سفری که از لبنان به قم آمد در دارالتبلیغ سخنرانی کرد و از نوار پیاده و چاپ شد.
به اصرار من آقای حاج سید موسی شبیری زنجانی آمد و در دار التبليغ علم درایه و حدیث شناسی درس گفت پس از مدتی دیدیم نمی آید پرسیدیم چه شده؟ گفتند: چون ایشان در مدرسه حقانی نماز جماعت دارد و طلاب آنجا با دارالتبلیغ مخالف هستند، ایشان هم دیگر نمی آید. این در حالی بود که پدر ایشان مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی تمام استفتاء های آقای شریعتمداری را جواب میداد و زیر همه آنها قبل از امضا و مهر آقای شریعتمداری امضاء ایشان احمد الحسینی الزنجانی بود، با اینکه خود آن فقیه ربانی از آقای شریعتمداری و بقیه آیات عظام کمتر نبود.
فرزند دیگر ایشان آقا سید جعفر شبیری هم از فضلای خوب حوزه با یکی دو نفر دیگر در دارالتبليغ، امور تکثیر اوراق درسی اساتید را به عهده داشتند. آقا شیخ محمد مفتح هم آمد، یک روز درس گفت ولی چون به او اعتراض کردند ترسید و دیگر نیامد. آیت الله مشکینی گاهی از در دیگر دارالتبلیغ می آمد و مدتی در آنجا می نشست که بعضی از طلاب ایشان را ببینند.
سخنرانی مؤسس دارالتبلیغ السلامی حضرت آیت الله العظمی شریعتمداری در افتتاح دارالتبلیغ اسلامی:
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع تبلیغ یعنی تبلیغ تعالیم اسلام منصب مهمی و مقام بسیار شامخی است. مقام انبیا و اولیاست، مقام ائمه هدی است مقام علماء و دانشمندان است، چنانکه خداوند در این آیه شریفه ” يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلغ ما أُنزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبُّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ بَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ” به عظمت منصب و مقام تبلیغ اشاره فرموده است.
این آیه شریفه اگرچه در مورد خاصی وارد شده است ولی در نظایر این مورد نیز جاریست کلیت دارد و مورد نمیتواند مخصص باشد، اگر آیه شریفه درباره امیر المؤمنين وارد شده است ولی زمینه و جهاتی که مورد نظر آیه است که مسئله تبلیغ باشد کلیت دارد و در تمام اعصار و امصار جاریست پس معلوم میشود که هر مبلغ و هر عالم و دانشمندی در برابر وظیفه خود كما هو حقه مسئول است و اگر رسالتی که خداوند بر عهده مبلغین گذارده است با امانت و صداقت و پایداری به آخر نرساند و شانه از زیر آن خالی نماید، قطعا مسئول خواهد بود.
در شهر تهران که مرکز سه میلیون نفر جمعیت است مبلغین و خطبایی وجود دارند ولی آیا مبلغین فعلی نسبت به این جمعیت کثیر کافی است؟ البته وضع موجود و تبلیغات ما اینطور نیست که نافع نباشد بلکه بحمد الله همین که هست بسیار نافع است ولی ناقص است و این مقدار رافع تکلیف نیست؛ بلکه هنوز در مقابل خداوند متعال مسئولیت داریم. اینکه در روایات وارد شده است که ” اذا كان يوم القيامة بوزن مداد العلماء بدماء الشهداء ويترجح مداد العلماء على دماء الشهداء ” در روز قیامت مرکب علماء را با خون شهیدان موازنه و مقایسه میکنند و چه با ارزش آن مرکبی که روی صفحات کتاب جاری شده بر خون پاک شهیدان، ترجیح و مزیت داشته باشد، معلوم است که در این مقایسه و موازنه نسبت به شهداء که در راه دین از سر جان گذشته اند بی اعتنایی نشده و خون آنها بی ارزش تلقی نشده است بلکه خواسته اند بدینوسیله حقیقتی را روشن کنند که اگر چنین نمی گفتند آن حقیقت تا این اندازه روشن نمیشد؛ آن حقیقت اینست که ارزش هر چیز به اندازه اثرش میباشد و منظور از این روایت این نیست که مرکبی که روی کاغذ جاری شود بر خون شهداء ترجیح و مزیت دارد و نه اینکه هر عالمی مرکبش این حکم را دارد، بلکه منظور اینست که هر عالمی که مرکب او در راه جهاد دینی جاری شود و با قلمش در راه خدا جهاد کند اثر آن جهاد و آن مرکب از اثر خون شهیدان زیادتر است و از اینرو بر خون شهیدان ترجیح دارد.
خلاصه اینکه حکم جهاد در اسلام رفع نشده و علما وظیفه دارند مجاهده کنند ولی جهاد اقسامی دارد. پیش از همه جهاد علمی و قلمی و جهاد لسانی است. البته جهادهای دیگر هم هست ولی جهاد عقلی و فکری و قلمی و لسانی بر آنها مقدم است و لازم است همانطوری که سربازان دیگر خود را بسلاح لازم روز مجهز میکنند سربازان دینی هم خود را به سلاح علم صلح نمایند و پیدا است که جهاد آنها این است که نخست خودشان کتاب و سنت را تشخیص بدهند و عقیده اسلام را در موضوعی که عهده دارند بشناسند یعنی کسی که میخواهد بنام دین و اسلام صحبت کند باید معلومات کافی در این جهات داشته باشد تا موضوعات دینی را خوب تشخیص بدهد.
اول باید خودش مطلب را بداند تا بتواند به دیگران بفهماند.
از این رو ما دیدیم راه ترمیم این نقیصه این است که فکر اساسی بشود و همان طوری که برای رشته اجتهاد مدارسی هست و اساتیدی هست، کتابهایی وجود دارد و طلبه از همان روز اول که وارد خواندن نحو و صرف می شود جاده ای جلو او قرار دارد، اگرچه آنهم احتیاج با اصلاحات دارد و باید تغییر و تبدیلی در آن داده شود ولی باز جاده ای باز است ، که اگر محصل خودش زحمت بکشد و سعی کند میتواند راه را پیدا کند و بجایی برسد.
باید برای موضوع تبلیغات هم، چنان مدرسه ای و اساتیدی باشد و برنامه ای وجود داشته باشد که هر کس مایل باشد که این وظیفه بزرگ را عهده دار شود آن مدرسه و آن مؤسسه به او كمك نمايد، معلومات به او بدهد از بیانات اساتید استفاده کند و راهنمایی شود و در مدت قلیلی هر کس به اندازه استعدادش به هر مرتبه ای که خواسته باشد برسد.
تردیدی نیست که مسئله تبلیغ مشکلاتی دارد، زحماتی دارد که باید مبلغین محترم آن زحمات و مشکلات را تحمل نمایند تا در پیشگاه خداوند مأجور باشند.
گمان میکنم توضیحاتی که سابقا در اطراف دارالتبلیغ اسلامی داده شده است کافی باشد زیرا به اندازه کافی در اینباره توضیح داده شده ولی مجددا برای تذکر توضیحاتی عرض میکنم:
فکر تأسیس دارالتبلیغ تازگی ندارد بلکه قریب سی چهل سال است که من به سهم خودم در این فکر بوده ام که اگر روزی امکاناتی دست بدهد برای تأسیس چنین مؤسسه ای اقدام نمائیم، زمانی هم تصمیم گرفتیم که از قسمت کوچک این کار را شروع کنیم، ولی مشکلاتی پیش آمد که صورت نگرفت.
داعی ما برای تأسیس این است که وضع تبلیغاتی ما مطابق زمان نیست و حق این موضوع مهم آنطور که باید ادا نمی شود. چنانکه مکرر عرض کرده ایم در میان مبلغین فعلی ما در هر شهری افراد لایق و مبرزی وجود دارند که حقا مایه افتخارند ولی چیزی که مسلم است این است که تعداد آنها بقدر کافی نیست و عده ای از مبلغین هم نتوانسته اند و این وظیفه مهم را آنطور که لازم است دنبال نمایند، ملامتی هم بر آنها نیست زیرا یا تشکیلاتی نبوده، مدرسه و تجهیزاتی وجود نداشته که آنها را مجهز نماید، تربیت کند و آماده سازد. ما این وظیفه شرعی را احساس کرده ایم.
وضع تبلیغاتی اسلام و بالاخص شیعه در خارج بسیار بد و نابسامان است، وضع تبلیغات شیعه در خارج به طوری که افرادی که به خارج رفته اند همچنین علمای بزرگ و خطبای ارجمندی که به خارجه تشریف برده اند و وضع تبلیغات شیعه را در آنجا از نزدیک مشاهده کرده اند و پس از مراجعت برای ما نقل کرده اند و یا از همان جا به ما اطلاع داده اند به هیچ وجه رضایت بخش نیست، نامه هایی که در هر ماه از داخل و خارج کشور به ما و یا رفقای ما رسیده و می رسد همه و همه از وضع تبلیغاتی موجود شکایت میکنند و می گویند شیعه ملجأ و پناهگاه دینی ندارد. در بعضی موارد مجبور می شوند عقد و طلاقشان را نزد کشیشان که مسیحی و یهودی است ببرند و اگر در موردی دستشان برسد به علمای شیعه مراجعه می کنند و خلاصه وضع طوریست که غالب کارهایشان طبق موازین احکام شرعی نیست، این وضع تبلیغات ما از نظر خارج است.
وضع تبلیغات داخله نیز بسیار ناراحت کننده است و ما بیش از غصه ای که برای وضع تبلیغات خارج داریم برای تبلیغات داخله نگرانیم، زیرا ما مبلغین لایق به اندازه کافی نداریم و اگر باشند هم تعداد آنها کافی نیست و نسبت به احتیاجات فعلی تکافو نمی کند.
الان دهات بسیاری وجود دارد که مبلغ ندارند و تمکن مالی هم ندارند که برای خود مبلغ بیاورند. آیا ما در مقابل آنها هیچ مسئولیتی نداریم؟ و آیا ما نباید در فکر آنان باشیم؟ و آیا به ما اجازه میدهند که آنهایی را که قدرت مالی ندارند و نمی توانند برای خود مبلغی تهیه نمایند وجودشان عاطل و باطل بماند و در دست مبلغین فرقه ضاله و مضله احزاب و مبلغین مذهبی دیگران قرار بگیرد و ما راحت و آسوده بنشینیم و از دور تماشا کنیم ؟!
باری شاید من نتوانم آنچه را که راجع به این مسئله ادراک کرده ام بیان کنم، آنچه که ضمیرم آنرا درک میکند مجسم نمایم ولی من اینطور فکر میکنم که در عالم شیعه وجود این مطلب لازم است.
حال بحمد الله از قم شروع می شود و شاید با کمک علماء و بزرگان در سایر شهرستان ها نیز شعبه هایی پیدا نماید تا اشخاصی که نمی توانند به قم بیایند در همان جا مسلح و مجهز به جهازات علمی شوند و اسلام و اخلاق اسلام و احکام و مبادی آن را بشناسند و طریق هدایت و راهنمایی دیگران را بدانند که چگونه باید آنها را راهنمایی نمایند.
آرزوی ما این است که این کارهایی که با این همه مشکلات شروع شد بفضل الهی و نظر توجه ائمه اطهار و همراهی علماء عاملين و كمك سایر آقایان مؤمنین نضج بگیرد و قائم بشخص ما نباشد و کاری باشد که بعد از ما برای همیشه محصول بدهد و همیشه مبلغین لایق و ارزنده از این مدرسه و سایر مدارس که از قبیل این مدرسه باشد بیرون بیایند.
شما مسیحی ها را میبینید که چه آتشی روشن کرده اند و چطور سیل تبلیغات در دنیا راه انداخته اند، از ممالک غربی و آفریقائی و آمریکائی گذشته در ممالک اسلامی به منظور تبلیغ، چه پولهائی خرج می کنند؟ همین یهودیها چه سروصدائی در دنیا به راه انداخته اند و از این دو بدتر فرقه ضاله ایست که بی ارج ترین فرق دنیاست ( بهائیت )، در خارج و داخل چه می کند ؟!
آیا این عیب نیست که اسلام مخصوصا فرقه شیعه با این قدرت و عظمت و نیروئی که دارد و اینکه ما میگوئیم اسلام باید در جمیع اعصار بر تمام دنیا حکومت کند و اسلام صلاحیت این معنی را دارد که سراسر جهان را اداره کند، مع ذلك مبلغین اسلام تا این حد ضعیف و تا این پایه، بی سروسامان باشند ؟
من گمان نمی کنم هر کسی وضع خارج را بداند و به اوضاع داخلی نیز توجه داشته باشد و بداند که فرقه های دیگر چه میکنند و بداند که “یخرجون من الدین افواجا ” و اگر بداند که این موقف چه اندازه خطیر و عظیم است و بداند که در چه روزگاری بسر می بریم و رگی هم از اسلام در وجود او باشد، خیال نمی کنیم با وجود درک این مطالب ذره ای مسامحه و تعلل را جایز بداند و در این قدم های اساسی و کارهای حیاتی کوتاهی نماید، مگر اینکه از اوضاع خارج واقف نباشد.
این وظیفه ای که ما عهده دار آن هستیم صد در صد دینی و اسلامی است، از این رو هرکس بخواهد این رشته را در این مدرسه تعقیب کند باید خود را برای این قسمت آماده و مجهز نماید. تبلیغ، آن نیست که انسان پیش از آنکه خود باسواد شود بخواهد مردم را تبلیغ و ارشاد کند و آنها را به وظایفی که دارند آگاه سازد، تبلیغ حقیقی ایمان می خواهد، سواد می خواهد اخلاق می خواهد.
راجع به قسمت مخارج مادی، آقایان اگرچه برای ما فعلا میسر نیست مخارج آنان را تأمین کنیم ولی نا امید نیستیم که این مؤسسه در آینده بتواند قسمت معاش و زندگی آقایان را نیز تامین نماید. چون بالاخره مُبلّغ نباید نیازمند و محتاج باشد، چون اگر محتاج بوده نتیجه اش اینست که در مجالسی شرکت کنند که با دعوت و پول باشد. چون حق دارند، آنها هم زندگی دارند، زن و فرزند دارند، ناچار هستند چنین باشند تا از نظر زندگی مادی تأمین شوند.
اگر می بینید در چهار فرسنگی قم دهی است که اهالی آن تماماً على اللهی هستند و سال ها می گذرد که با این عقیده فاسد زندگی می کنند و مُبلغی نمی رود تا آنها را تبلیغ نموده و متوجه سازد، حق دارند و بر آنها ملامتی نیست، زیرا آنها با یک دست تبلیغ میکنند و با دست دیگر روزی خود را تحصیل مینمایند و این کار بسیار مشکلی است و لذا ما در این فکر هستیم که وضع بدین منوال باقی نماند ولی فعلا امکاناتی نداریم اما بفضل الهی همانطوریکه ساختمان مدرسه به همت مؤمنين و كمك مسلمانها، حتی اهالی دهات و قصبات، خریداری گردید، اقساط آن در عرض چند ماه پرداخت شد؛ امیدواریم که در آینده با كمك مؤمنین و مسلمانان مخارج و زندگی آقایان نیز تأمین گردد.
با همه اینها وضع فعلی ما طوریست که باید همه و همه تنها برای خدا کار کنیم و سایر قسمتها را به خدا واگذاریم که بموجب حدیثی خداوند فرموده است: ” یا دنیا اخدمی من خدمتی و اخذلی من خدمك ” اگر کسی برای خدا کار کند دنیایش نیز تأمین می شود و خداوند او را کفایت خواهد کرد و حوائج مادی آقایان با هم بتدریج رفع خواهد شد.
در عین حال قیام فقط برای خدا است و منظوری جز خدا در این کار نیست و لذا هرکس وارد این مدرسه میشود باید چنین فکر کند که اسلام در حال شکست است، از هر طرف به او حمله شده است و باید گروهی آماده و مجهز شوند که با نیروی دینی خود این وضع رقت بار را عوض نمایند و اسلام را نجات بخشند و یکی از مهمترین وسائل دفاع سنگر تبلیغات صحیح است و چون منظور از این هدف فقط خداوند متعال است و وظیفه ایست که از طرف او بر عهده ما گذارده شده است، آقایانی که در اینجا شرکت کرده و میکنند باید نظرشان خدا باشد و جریان این مدرسه را جدی تلقی کنند و نباید توقع داشته باشند که در حق آنها مسامحه شود، زیرا کار شخصی نیست بلکه یک وظیفه جدی و خدائی است.
اگر دارالتبلیغ در اوائل کار و آغاز تأسیس، آنطور که منظور ماست جریان پیدا نکرده نا امید نیستیم که بتدریج آن نواقص برطرف گردد و امید و اعتماد ما به خدا و ائمه هدى صلوات الله علیهم است.
اسباب و وسایل طبیعی را هم نباید فراموش کرد چون در این جهان که عالم وسیله است برای پیشرفت مقاصد، چیزهائی لازم است، چنانکه شخص رسول الله صل الله علیه و آله نیز همین کار را می کردند. اسباب تهیه می کرد، قشون فراهم میکرد و ارتش مجهز برای مواقع لزوم در نظر می گرفت، چون نبایست در دنیای طبیعی کارها با اعجاز درست بشود، بلکه باید کارها روی مجاری طبیعی پیش برود، خود طبیعت نیز یکی از مخلوقات خداوند است، لذا باید به وسائل طبیعی متوسل شد.
بنابراین از عموم آقایان محترم طلاب چه آنهایی که در این مدرسه شرکت نموده اند و چه کسانی که شرکت ندارند و همچنین از سایر علمای اعلام و علمائی که در شهرستان ها و بلاد دیگر تشریف دارند و كذلك، از همه مؤمنین و مسلمانها تقاضا میکنیم که این مدرسه دینی را از خود بدانند و از هر نوع کمکی که بتوانند به این مدرسه دریغ ندارند و اگر پیشنهاد هائی دارند نظر خودشان را بفرمایند تا در صورتی که ایراد و اشکالی نداشته باشد بدان عمل شود.
البته دفاتر مدرسه در اختیار همه آقایان است هر وقت بخواهند می توانند رسیدگی کنند و در صورتی که مایل باشند شرکت نمایند و بدانند که همان سِمتی که ما در اینجا داریم آقایان نیز دارند و خلاصه در مدرسه دارالتبلیغ اسلامی به روی همه باز است.
اینجا مال هیچکس نیست، مال بنده نیست، تعلق به شخص مخصوصی ندارد، بلکه مال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و صاحب این مدرسه اوست و منظور ما از تأسیس این مدرسه فقط تبلیغ احکام الهی و ترویج هدف و مرام اوست.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته